طنز مسی و هاشم بیگزاده
شاهنامه مسي و هاشم بيك زاده: نبرد لیونل و هاشُم
لیونل بدو گفت نام تو چیست /// به بالین تیمت که خواهد گریست
چه خوانی کرُی های بس آتشین /// که آخر شوی شرم را همنشین
شگفتا که اندر سرت مغز نیست /// از این رو سخن گفتنت نغز نیست
چه داری که چندان کنی های و هو /// صعود از گروهی؟!؟ زهی آرزو
نه اندرز ما را گذاری سپاس /// نه از روز پیکار داری هراس
بدو گفت هاشُم که از من تو نام /// چه پرسی که یاد آید از شاغلام
مرا آن زمان نام هاشُم بکرد /// نود حرف من نُقلِ مردم بکرد
که کارلوس کروش تیم تا برگزید /// دفاعی چو هاشُم نیامد پدید
ندانم چه نازی به تیمت تو مرد /// تو را خرد بینم به گاه نبرد
لیونل برآشفت و با خشم گفت /// کنم تورِ دروازه با توپ جفت
مپندار از نام من چون مِسَم /// که از نسل "آرماندو" و "کِمپِسَم"
جهانی به بازی من منتظر /// نیوکمپ را من کنم منفجر
کند نام من لرزه بر "کاسیاس" /// نگون بخت کردم من آقای خاص
"رونالدو" اگر اسوه ی ملت است /// به دنبال من در پی شهرت است
بدو داد پاسخ چنین بی درنگ /// کنم عرصه را بر دو پای تو تنگ
رجز های تو یاوه باشد مسی /// که مانند تو لوله کردم بسی